نکته پنجم.
قدرت سیاسی چیست؟
سرشت، نمونه ها و سرچشمه های قدرت سیاسی
قدرت سیاسی را معمولا به طور غیر مستقیم و از طریق شکل های محسوس آن مانند دستگاه دولتی، سیستم سیاسی و رسانه های گروهی می شناسند و به ماهیت آن توجه زیادی نمی کنند. درک قدرت سیاسی اقدامی مهم و اساسی در راه آماده سازی کمپین مسالمت آمیز به شمار می رود. باید دانست که قدرت سیاسی در جامعه می تواند سیال باشد و اعضای جامعه یکی از سرچشمه های اصلی قدرت محسوب می شوند.
قدرت سیاسی مجموعه ای از ابزار، تأثیرات و فشارهاست (و این شامل اوتوریته، پاداش و مجازات می شود) که صاحبان قدرت، به ویژه دولتمردان، سیاستمداران و نیروهای اوپوزوسیون، برای رسیدن به هداف خود به کار میگیرند. جین شارپ، مبانی سیاسی اقدام مسالمت آمیز.
دکتر جین شارپ از قول جامعه شناس معروف آلمانی، مکس وبر، نقل می کند که صاحبان قدرت قادر به تأثیر گذاشتن بر مردم و محیط اجتماعی در کل هستند و این حتی هنگامی که قدرت شان به چالش کشیده شده باشد نیز صدق می کند. قدرتی که مبنای آن را هنجارهای اجتماعی از قبیل پاداش و مجازات تشکیل دهد اوتوریته خوانده می شود. برای تأثیر گذار بودن، قدرت باید از دید مردم تحت سلطه مشروع به نظررسد.
قدرت زیاد و اختیارت قوی: رییس جمهوری در دمکراسی ـ مستبد محبوب.
قدرت زیاد و اختیارت ضعیف: برندهی جایزهی نوبل ـ معلم.
قدرت کم و اختیارت قوی: ربایندهی هواپیما ـ مستبد غیرمحبوب.
قدرت کم و اختیارت ضعیف: بچه ـ مردمی که از کمک های دولتی بهرمند می شوند.
برای دگرگون کردن جامعه باید به لحاظ سیاسی قدرت داشت تا کمر به اجرای اصلاحات بست. مبارزهی مسالمت آمیز استراتژیک فقط مربوط به جنگ و جدل بر سر ایده ها نیست٬ مربوط به دستیابی به قدرت سیاسی و متحول کردن عملی جامعه است.
نکته ششم.
چگونه به قدرت سیاسی نگاه میکنیم؟
ما قدرت سیاسی را عمدتاً به همان گونه ای میبینیم که دولت دوست دارد: یعنی به صورتی یکپارچه! چرا؟ تا دچار این توهم باشیم که قدرت محکم و ماندنی است و به جز آدم هایی که در رأس آن هستند، هیچ چیزی در آن عوض نمیشود. آن هایی که در رأس اند جامعه را در کنترل خود دارند. هر آنچه که حاکم تصمیم بگیرد عملی میشود.
میتوان رؤسا را عوض کرد (به آن انقلاب میگوییم!) ولی نمیتوان مدل کلی جامعه را عوض کرد: هر کسی که به قدرت برسد جامعه و مردم را در کنترل خواهد داشت.
در حقیقت اما ماهیت قدرت چیز دیگریست. در هر جامعه ای قدرت میتواند به سرعت عوض شود. قدرت میتواند شکننده باشد یا باز-توزیع شود- به ویژه در جوامع غیردمکراتیک و استبدادی. در تحلیل نهایی قدرت در دست مردم است و مردم- که متشکل از افرادی است که هر کدام منبع قدرتی کوچکند، می توانند از پیروی از دستورات صاحبان قدرت سر باز زنند.
اشاره٬ خدا منشأ قدرت سیاسی نیست: مردم هستند!
نکته هفتم.
منشأ اصلی قدرت سیاسی چیست؟
جین شارپ معتقد است که سرچشمه های اصلی قدرت سیاسی در جامعه که تصمیم گیرندگان، نهادها، سازمانها و نهضت های مختلف به آن وابسته اند، شامل این عناصر میشود.
1ـ اختیار: توانایی فرمان دادن و مردم را واداشتن که به آن عمل کنند. این توانایی به تدریج و با شکیبایی به دست میآید و به سادگی در اثر عمل نکردن به وعده ها از دست می رود.
2ـ نیروی انسانی: این توانایی، که عملکرد سازمان به آن وابسته است، به تعداد افرادی بستگی دارد که برای سازمان کار میکنند.
3ـ مهارت و دانش: تعلیم افرادی که برای سازمان کار میکنند بازدهی آنان را افزایش میدهد.
4- منابع مادی: تعریف شده به مثابهی پول و دارایی که می تواند به افزایش قدرت کمک کند. این منابع شامل تدارکات، امکانات چاپ، دفتر کار، سخت افزار، و کنترل منابع کمیاب میشود.
5- مجازات: ترس از مجازات از ارکان اصلی است. سازمانی که بتواند به طور موثر متخلفین را مجازات کند از قدرت برخوردار است. اگر مردم مجازات انجام شده را مشروع ارزیابی کنند این قدرت بیشتر هم می شود. این وجه از قدرت در کمپین مسالمت آمیز به توانایی سازمان در افشا کردن نقض حقوق فردی و مدنی شهروندان به وسیلهی رژیم مربوط می شود. این افشاگری باید به گونه ای قابل قبول، بی وقفه و عمومی انجام گیرد
6- عوامل بغرنج: (عادت ها، طرز برخورد و احساس مسؤلیت). عوامل روانشناسی، فرهنگی، مذهبی و گاه حتی ایدئولوژیک میتوانند در وادار کردن مردم به فرمانبرداری و تبعیت از رژیم مؤثر باشند. این عوامل درنتیجهی تلفیقی از فرهنگ و مذهب و عرف (مانند سنت احترام گذاری به افراد اونیفورم پوش و پیروی از نهادهای مذهبی) به وجود آمده است.
بررسی یک نمونه: سرایدار
پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر، رهبران آمریکا ناچار به گرفتن تصمیماتی استراتژیک شدند. پرزیدنت بوش در هواپیمایش در راه بازگشت به واشنگتن بود و سایر رهبران کشور در یک پایگاه زیر زمینی در نزدیکی واشنگتن مشغول بحث و تبادل نظر بودند.
همه با چهره هایی جدی مشغول گرفتن تصمیماتی بودند که می رفت تا تأثیراتی عمیق بر وضع جهان بگذارد... حالا تصور کنید که در این وضعیت سیستم تهویه در این پایگاه زیرزمینی از کار بیافتد. همه میدانند که در هوای دم کرده و شرجی واشنگتن در اوایل سپتامبر تشکیل هیچ جلسه ای بدون کولر و سیستم تهویه ی مطبوع ممکن نیست. حالا در این شرایط باز تصور کنید که تنها کسی که قادر به راه اندازی سیستم تهویه است یک سرایدار میانسال، کم سواد، فقیر و بسیار عصبی باشد... این فرد هم می تواند سیستم را تعمیر کند و هم می تواند از تعمیر آن سر باز بزند.
در یک چنین شرایطی قدرتمندترین فرد در دنیا چه کسی خواهد بود؟ بی تردید اگر موقعیت اضطراری نبود هر کس دیگری نیز می توانست سیستم را تعمیر کند. این مثال به ما نشان میدهد که هر چه تعداد افراد ناموافق و ناراضی بیشتر شود توانایی آنان برای استفاده از قدرت سیاسی نیز بیشتر میشود. تأتیر تصمیمات مشترکی که این افراد ناراضی میگیرند از تأثیر عملکرد اخلاقی فردی شان به مراتب بیشتر خواهد بود.
اشاره٬ کسانی که منابع قدرت را کنترل میکنند توانایی اعمال آن را نیز دارند!
در حالی که با استفاده از مطالبی که در این بخش آموختید به تجزیه و تحلیل جامعهی خود مشغولید به این نیز بیاندیشید که چه چیزی در جامعه به حضور قدرت اشاره میکند.
مهم: این سه شاخص قدرت معمولاً درهم می آمیزند، ولی میتوان از آن ها به طور جداگانه نیز برای تجزیه و تحلیل استفاده کرد.
تصمیم گیری: کسانی که تصمیمات مهم سیاسی و اقتصادی میگیرند به عنوان صاحبان قدرت شناخته میشوند.
نفوذ: صاحبان قدرت این توانایی را دارند که نظرات ما را در مورد مسایل مهم عوض کنند حتی اگر این کار برایشان خرج مادی و روانی زیادی در بر داشته باشد.
آوازه: کسانی که به نظر قدرتمند می رسند، دارای قدرت اند. این به اقتدار مربوط میشود. (رجوع کنید به بخش "قدرت سیاسی چیست؟")
برگرفته از کتاب "تجزیه و تحلیل سیاسی مدرن" نوشتهی رابرت دهل.
پرسشهایی که میتوانید از خود بپرسید:
1- نظر مردم راجع به قدرت چیست؟
2- آیا معتقدند که قدرت میتواند دست به دست شود؟
3- میان منابع گوناگون قدرت چه منابعی در جامعهی شما از همه شفافتر عمل می کنند؟
4- آیا برای جنبشی که شما به آن وابسته اید منبع قدرتی وجود دارد؟
نکته هشتم.
چگونه قدرت خود را در جامعه نشان میدهد؟
ارکان پشتیبانی: چگونه قدرت خود را نشان میدهد.
"حاکمان به تنهایی قادر به جمع آوری مالیات، اجرای قوانین استبدادی، نظم بخشیدن به امور، تنظیم بودجه، نظارت بر حمل و نقل، مدیریت بندرگاهها، چاپ پول، تعمیر جاده ها، تأمین مواد مورد نیاز بازار، ذوب آهن، ساخت موشک، تعلیم نیرو های امنیتی و پلیس و ارتش، چاپ تمبر و حتی دوشیدن گاو نیز نیستند! این مردمند که چنین خدماتی را از طریق سازمان ها و مؤسسات مختلف در اختیار حاکمان قرار میدهند. اگر مردم از این کار سر باز زنند حاکمان قادر به ادامهی حکومت نخواهند بود." جین شارپ "مبانی مبارزه ی مسالمت آمیز"
قدرت در جامعه عمدتاً از طریق سازمانها و مؤسسات خود را نشان میدهد. بیشتر مردم، به تنهایی، از به کارگیری قدرت سیاسی عاجزند و اما همین مردم گردانندگان سازمانها و مؤسساتی هستند که قدرت از طریق آن ها اعمال میشود و قادرند از ارایهی خدمات لازم به این مؤسسات خودداری کنند. این مؤسسات را که سازندهی ساختار قدرتند ارکان پشتیبانی می نامیم. اگر مردم از حمایت از این مؤسسات سر باز زنند دولت سقوط میکند.
نکته نهم.
چگونه قدرت عمل میکند؟
.1- پلیس، ارتش، و سایر قوه های قهریه
.2- قوه ی قضاییه، کمیسیون های انتخاباتی، و نخبگان پیشه های مختلف
.3- بخش خدمات اجتماعی و متخصصان و کارشناسان فنی
.4- سیستم آموزشی و سازمانهایی که مسئول تولید و کنترل دانش هستند
.5- نهادهای مذهبی و مؤسسات سنتی آبرومند
.6- رسانه ها و افرادی که شکل و شیوهی خبررسانی به مردم را تعیین و تنظیم میکنند
7- جامعهی کسبه و بازرگانان و افرادی که بخش های اقتصادی و مالی را می گردانند.
هر دولتی ارکان اصلی اندکی دارد. شناخت این رکنها و طرح یک استراتژی چندبعدی که بتواند به تضعیف آنها منجر شود عاملی است که موفقیت یا شکست جنبش های مسالمت آمیز را تعیین میکند.
اشاره٬ هدف اولیهی کمپین مسالمت آمیز قانع کردن مردم به خودداری از حمایت از ارکان پشتیبانی است.
فرمانبرداری و تن دادن مردم به دستورات عاملی است که موجب می شود ارکان قدرت به کار خود ادامه دهند و این شامل ارکان قدرت در کشورهایی نیز می شود که اقتصاد آنها تک محصولی یا تک منبعی است. بنابراین خودداری مردم از عمل به دستورات و در نتیجه مختل کردن سازوکار قدرت مهمترین اقدام در راه تضعیف یک سیستم سیاسی است
ادامه صفحه3