هموطنان عزیز شما را به اظهارات روزنامه ها و همچنین مصاحبه با افراد درباره دبی و امارات عربی نسبت به فساد اخلاقی و مالی جلب میکنیم: سايت خبري عارف نيوز در گزارش خود براين نکته تاکيد کرده که:"هم اكنون شيوخ عرب بيشترين پول را براي دختران ايراني پرداخت ميكنند و علاقهمند هستند اين دختران بين چهارده تا بیست سال سن داشته باشند". اين گزارش مي افزايد: "بعد از دختران ايراني، دختران لبناني و برخي كشورهاي عربي شمال آفريقا قرار دارند و از زنان كشورهاي آسيايي ميانه و اروپاي شرقي بيشتر در ديسكوها و مراكز فحشاي مخفي درهتلها و كاباره هاي دبي استفاده مي شودبر اساس اين گزارش ايرانيان مقيم امارات در اين خصوص گفته اند که "شناسايي و دستگيري زنان رابط قاچاقچيان زياد مشكل نيست و ميتوان به راحتي آنها را در تهران شكار كرد اما نميدانيم چرا اجازه ميدهند آنها با رفت و آمد آزاد به كشور، دختران جوان را شكار كرده و به منجلاب فساد بكشانند"
سال پيش يک خبرگزاری داخلی گزارشی از حراج دختران ايراني در امارات متحده عربي منتشر کرد که همزمان با واکنش های شگفت زده درباره آن ، مقامات قضايي و انتظامي کشور آن را تکذيب و حتا منبع انتشار اين خبر را مدتي به خاطر نشر اخبار کذب و تشويش اذهان عمومي، بازداشت کردندگزارش خبر گزاري سازمان ملي جوانان باعنوان "فرشتگان سياه بخت" براي اولين بار خبر از حراج دختران ايرانی در فجيره داد. همزمان با انتشار اين گزارش، دادستاني تهران هم خبر از کشف و نابودي سه باند قاچاق دختران ايراني به کشور هاي حاشيه خليج فارس داد. در همان روز ها بسياري از روزنامه هاي داخلي گزارش هايي در اين باره منتشر کردند. اما اندکي بعد سيدعظيم حسيني، مديركل مبارزه با مفاسد اجتماعي نيروي انتظامي، در جمع خبرنگاران حاضر شد و حراج دختران ايراني در فجيره را شديدا تكذيب كرد و گفت: "هدف از انتشار اين خبر سياه نمايي جامعه ايراني و سوء استفاده بوده است." او اين را هم گفت که: "انتشار اين خبر از سوي برخي مطبوعات و رسانههاي خارجي به باورهاي مردم لطمه زده است". وي تصريح كرد: "فعاليتهاي فسادآميز به شكل سازمان يافته در كشورهاي غيراسلامي به عناوين مختلف وجود دارد ايران جزو نوادر كشورهايي است كه با اين گونه پديدهها به شكل اصولي برخورد ميكند".
او هم چنين به جاي پاسخ دادن به سئوالات خبرنگاران و تشريح نحوه برخورد نيروي انتظامي با مسئله قاچاق زنان و دختران ايراني، مصطفي بن يحيي منبع اين خبر را "شخصي جنجالي و بيتوجه به ابعاد اجتماعي جامعه" دانست، و ادعا كرد كه "اين فرد در دايره فساد و فحشا در آسياي ميانه نقش داشته است". حسيني از بازداشت بن يحيي خبر داد و افزود: اين فرد كه يك شهروند ايران است، به اتهام تشويش اذهان عمومي با دستور مقام قضايي بازداشت شده و پرونده وي در حال بررسي است
اينک در دولت محمود احمدي نژاد که با شعار رفع فقر و فساد بر سر کار آمده و در مسائل اعتقادی خود را متعصب تر نشان می دهد، در پاسخ به دختر دانشجويي که چند روز پيش در پاي صفحه مربوط به خبر قيمت دختران ايراني در سايت آفتاب پيغام تلخي را نوشته چه خواهند کرد.
آن دختر در پيغامش نوشته:" من يكي از اين دختران هستم كه در دوبي به اين روز افتاده و امروز زندگي بدي دارم و بايد بدانيد اينهمه تسهيلاتي كه امارات براي ايرانيان بوجود آورده بدون برنامه نيست ... ما پول زندگي و دانشگاه و خرج خانواده را با 3 ماه ويزاي توريستي كه بعضي از آقايان خاص و با نفوذ براي ما از ايران ميگيرند در مياوريم . در ايران هم هر جا كه براي كار ميرويم بايد با مدير عامل به دوبي بياييم يا با خودش باشيم وگرنه اخراج ميشويم . فساد در همه جا رواج پيدا كرده است حتي بعضي از دوستان من که در يك حراج شركت كرده بودند، بعد سر به نيست شدند
قسمت دوم گزارش(سرنوشت تلخ ایرانیان جوینده کار در دبی)د
آشا شهیر - خبرنگار رادیو فردا از دبی :جوانان بسیاری برای فرار از شرايط موجود در ايران و به اميد يافتن کار و رسيدن به روياهای زندگی شان، با گرفتن يک ويزای دوماهه به دبی می آينداغلب اين افراد، پس از روبرو شدن با واقعيت، در همان روزهای نخست، به ايران باز می گردند و يا برای ادامه زندگی به خانه های ارزان قيمت دسته جمعی در ميدان جمال عبدالناصر، در پايين شهر دبی، پناه می برند، چرا که فرصت های شغلی چندانی در اين شهر انتظار آنها را نمی کشد.
اين خانه های غير قانونی که «پانسيون» ناميده می شوند، در ازای دريافت روزانه حدود ۵۰ درهم، ۱۳ هزار تومان، يک تختخواب به مسافران خود اجاره می دهند، در شهری که گران ترين هتل های جهان را دارددر کوچه های باريک و نه چندان تميز ميدان جمال عبدالناصر، بيش از ۳۰ پانسيون ايرانی وجود دارد که در هر کدام بين ۲۰ تا ۳۰ نفر زندگی می کنند در بين افرادی که از شهرهای مختلف ايران به اين پانسيون ها می آيند، تخصص های گوناگونی همچون آشپزی، خوانندگی، رانندگی، معلمی، طبابت، خبرنگاری، مهندسی کامپيوتر و ......... ديده می شود.
شنيدن درد دل جوان هايی که با يک دنيا اميد و آرزو به اين شهر آمده اند، ولی اميدشان بر باد رفته است و دلسرد و نا اميد بر روی يکی از تخت های دو طبقه فلزی اتاق خود دراز کشيده اند و نمی دانند فردای زندگی چه سرنوشتی برايشان رقم خواهد زد، دل شنونده را به درد می آورداغلب اين جوانان يک حرف مشترک دارند: «زندگی در ايران روز به روز سخت تر می شود و تحمل آن مشکل است.»
هندی ها را ترجيح می دهند محمد، ۲۷ ساله، اهل کوه سنگی مشهد، يک ماه پيش ۳۵۰ هزار تومان پول بليت و ويزا داد و برای يافتن کار آشپزی به دبی آمداو می گويد که در هنگام آمدن يک ميليون و ۵۰۰ هزار تومان پول به همراه خود داشته است، ولی الان حتی پول کرايه پانسيون را هم نداردوی می گويد: «به همه رستوران های دبی سر زده ام و به کمترين حقوق هم راضی ام، ولی کار گيرم نمی آيد. از مشکلات ايران فرار کردم و به دبی آمدم، ولی اينجا هم تعريفی ندارد. حالا هم چاره ای جز برگشتن ندارم کامبيز، ۳۱ ساله، مهندس کامپيوتر، دو ماه پيش از تبريز به دبی آمد. او می گويد: «بيشتر کارهای اينجا دست هندی هاست و آنها حاضرند با حقوق کم کار کنند . کارفرماهای اينجا حتی اگر ايرانی هم باشند، ترجيح می دهند که با هندی ها کار کنند، چون هم زبان انگليسی شان از ايرانی ها بهتر است و هم کيفيت کاری شان بالاترعبدالوهاب، ۳۶ ساله، اهل کرمانشاه، يک خواننده است و از سه ماه پيش در پانسيون زندگی می کند. ويزای او تمام شده است ودر صورتی که پليس او را دستگير کند، حداقل يک ماه زندانی خواهد شد با اين حال او تصميم بازگشت به ايران را ندارد و می گويد: «سال ها در ايران خواننده بودم. تا همين سه چهار سال پيش وضع مالی خوبی داشتم، ولی از زمانی که آقای احمدی نژاد روی کار آمد، ديگر نه جواز کنسرت به ما می دهند و نه اينکه می توان از تهيه آلبوم حرف زد وی می افزايد: «من هم تصميم گرفتم برای ادامه کار به دبی بيايم. راستش اينقدر تبليغ توی ماهواره نشان می دهند که آدم فکر می کند اوضاع در اينجا خيلی خوب هست. اما هيچ خبری نيست و من هم که آمدم، پشيمانم.» صدای عبدالوهاب در پانسيون هواداران زيادی دارد و او هرشب برای دوستانش آواز می خواند. وقتی از او خواستم آوازی بخواند، اين شعر را با صدای غمگين و با چشمانی نيمه گريان برايم خواندوقتی دارم با هر نفس از اين زمونه سير می شموقتی با يه زخم زبون از اين و اون دلگير می شم اين آخر راهه ديگه بايد که تنها بميرمتنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگيرم«دبی، بهشت نيست آرش ۲۹ ساله با نشان دادن جيب های خالی خود می گويد: ««حتی يک درهم پس انداز ندارم او پنج سال است که در پانسيون زندگی می کند و با دردسر فراوان مشغول مسافر کشی است. مسافرکشی با ماشين شخصی در دبی چهار هزار درهم جريمه داردآرش که هنوز موفق نشده است مجوز اقامت در دبی را بگيرد و هر دو ماه يک بار برای تمديد ويزای خود به عمان و يا کيش می رود، می گويد: «ما که اينجا مانديم، چه گلی به سرمان زديم که اين همه مردم به دبی می آيند. باور کنيد در اين چند سال چند شغل، از حمالی تا دلالی و رانندگی عوض کرده ام. الان هم درآمد خوبی دارم، ولی هزينه زندگی در دبی بالاست و در نهايت چيزی برای من نمی ماند.»
وی اضافه می کند: « به جان مادرم، اگر راه برگشت به ايران را داشتم، همين الان اين کار را انجام می دادم. ولی ديگه روی برگشتن را ندارم. از اونجا رانده و از اينجا مانده شده ام. بعد از پنج سال با جيب خالی برگردم و چه بگويم؟»
آرش با اشاره به مشکلاتی که برای ايرانيان جويای کار وجود دارد، می گويد:«حالا شما اين بدبختی های ما را ببينيد و برويد اين تلويزيون های ماهواره ای را هم ببينيد. طوری از دبی تعربف می کنند که انگار بهشت و بهترين شهر دنيا است. من در اين چند سال خيلی ها را ديدم که به هوای همين تلویزيون ها به دبی آمدند و بدبخت شدند و سرانجام دست از پا درازتر به ايران برگشتند
در صفحه بعد درباره مشاهدات یک زن و شوهر آمریکایی درباره دبی مشاهده میکنید که در یک مجله آمریکایی به چاپ رسیده است
ادامه در صفحه 2 کلیک کنید